سایه های بیداری

سرای دلشدگان

سایه های بیداری

سرای دلشدگان

  • ۰
  • ۰

سحر

سحر


تاب روی سحر امروز به آذین آمد

دیده بگشا که زمین را به چه آیین آمد


وصف خورشید رخش بود و نظر بازی ما

آسمان غرق سرور ، عرصۀ شاهین آمد


لاله ساغر به کف و سر به گریبان از شرم

نرگس مست سحر با می نوشین آمد


داده بر خندۀ شمع طربم رنگ خیال

همچو پروانه به رویای خیالین آمد


تار و پودی چنین دلکش و پر نقش و نگار

پردۀ صنع فلک ، سرو نگارین آمد


مژده ای خاک سِتَروَن ، مژه ای بر هم زن

تا ببینی که مَه از بام به پایین آمد


« بده ای خلوتی نافه گشا ، مژدۀ وصل

که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد »


ارغنون جامه دران سر زلف سیَهَش

ارغوانین شفق و دلبر سیمین آمد


راز بوسه ز لب تیشه ، بپرس از کوهی

خنده بر لب به تماشاگه شیرین آمد


کم اگر گفت نسیم از رخ زیبای سحر

این از آن شد که به تاخیر به بالین آمد


پ . ن از آرشیو سروده ها . به مناسبت تولدی .

حروف اول هر بیت در کنار هم ، اشاره به همین است .

  • ۹۷/۰۴/۲۷
  • سایه های بیداری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی