سایه های بیداری

سرای دلشدگان

سایه های بیداری

سرای دلشدگان

۱۴ مطلب با موضوع «سروده های کوتاه» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

وصف حال دلبران

وصف حال دلبران را

در میان خاطرات انباشتیم

 

« یاد ایامی که » ها را

همچو بیرق بر کلات افراشتیم

 

در سراب دور پیداهای خویش

تشنه لب چون هاجری

 

خود ندانستیم و خود را

سنگ صبر کائنات انگاشتیم

 

یکشنبه 30 مرداد 401

  • سایه های بیداری
  • ۰
  • ۰

الهۀ عشق

 

الهۀ عشق

تا کنون آیا شده ، یک نفر جانت شود ؟

یا دلیل گفتن : « ای من به قربانت » شود ؟

 

با سلامش ، عطر معراج آید از لبهای او ؟

یا چو نامش ، مقتدای دین و ایمانت شود ؟

27 آبان 1400

  • سایه های بیداری
  • ۱
  • ۰

فریب

فریب

 

ندا آمد که او را سیب دادیم

فریب آدمی ترتیب دادیم

 

نهان با یک مَلَک هم ، شید کردیم

فریبی را فریبا ، زیب دادیم

 

سه شنبه 8 تیر 1400

  • سایه های بیداری
  • ۱
  • ۰

باده ها

ساده تر از ساده ای بر در و همسایه ها

بی تو ندانی چه رفت ، بر  سر  و  هم  سایه ها

 

ساغر و پیمانه هم ، رشک بَرَد بر رُخَت

هیچ تو را گفتمت ، مست کنی باده ها ؟

 

سه شنبه 13 اسفند 98

  • سایه های بیداری
  • ۰
  • ۰

بوسه

 

به یاد عزیزی که روزی از در درآمد 

و شوقی عظیم بر جان بی جانم نهاد

 

و این بداهه تنها دارایی من :  

 

یک فرصت دیگر آمد از راه

آن یوسف جان در آمد از چاه

 

خاور به طرب نشسته از شمس

زانجا که سفر ببسته از امس

 

برخیز و بکش تو پرده ها را

هم بستر خود کن آن سما را

 

اکنون که بر آمده نگاهش

یک بوسه بزن به روی ماهش

 

سه شنبه 14 شهریور 96

 

 

 

  • سایه های بیداری
  • ۰
  • ۰

داشتم وبگردی میکردم که رسیدم به این وبلاگ : 

http://khomaremasti.blog.ir/1397/08/18/water-lily 

مطلبی زیبا و دلنشین و ارزنده مرقوم فرموده بودند 

که بنده را ترغیب به زیاده گویی نمود 

و حاصل این شد : 

دردانه ها را وا منه از شیشۀ عمرت بسی

نیلوفرانه کی رسد نیلوفری در بی کسی ؟

برخیز و مهمانش بکن یک بوسۀ بی انتها

پیش از افول خواب خوش ، بر انتهایی خوش رسی

شوق این دم : 

جمعه 18 آبان 97  


  • سایه های بیداری
  • ۰
  • ۰

نگاه دلبری

 

 

 

 

 

 

 

سرای آرزوی من ار چه ندید نیلوفری  
 

یه یاس خویشم آرزو کنم ، نگاه دلبری

پنجشنبه 12 اسفند 95

 

 

 

  • سایه های بیداری
  • ۰
  • ۰

قفس

پشت به محرابم اگر زائر مهرم

عمریست که در حیطۀ این ساحر و سحرم

 

خورشید کجا در قفسی گنجد و من نیز

یک روز بر آیم که از این خواب گران خیز

 

شنبه 26 مرداد 97

  • سایه های بیداری
  • ۰
  • ۰

سیزده بوسه

سیزده بوسه


بگذارید گره بر دل یارم بزنم

سیزده بوسه به رخسار نگارم بزنم

باز هم من گره سبزۀ کویش باشم

باز هم بستۀ آن حلقۀ مویش باشم


فراموش کردم تاریخ ثبت بزنم

  • سایه های بیداری
  • ۰
  • ۰

کوی دل

کوی دل

 

ترک هر افسانه گفتم ، غم نیامد سوی دل

جز فسون عشق او .......

ویرانه ای شد کوی دل

 

سه شنبه اول خرداد 97

  • سایه های بیداری