سایه های بیداری

سرای دلشدگان

سایه های بیداری

سرای دلشدگان

  • ۰
  • ۰

چشم سیاه

گاهی در امتداد گامهایم

تا انتهای کوچه می آید

دستهایم را می گیرد و کوچه را پهنا می بخشد

با دستهای من

با دستهای خود

...............

کوچه اینک دلگشا

هم من و هم او رها

 

سایه ها در سنگ فرش

میزنند هر رنگ نقش

 

دستشان در دست هم

می شوند پا بست هم

 

پای کوبان

راز گویان

با نگاه

 

خیره

در زیبایی

چشم سیاه

 

سایه ها پیچیده در اندام هم

رفته رفته رفته اند در دام هم

 

کوچه اما بی خبر

می گشاید بال و پر

 

عابری می آید از آن دورها

سایه ها خلوت نشینان جدا

 

سایه ای در پشت دیواری خزید

سایۀ دیگر به تنهایی رسید

 

رهگذر مکثی نمود

کوچه در خلوت غنود

 

یکشنبه 13 مهر 93

  • ۹۷/۰۴/۲۵
  • سایه های بیداری

نظرات (۱)

  • دوست تنهایی هایم بامن بمان 😍😊😞
  • عالی بود :)
    پاسخ:
    بسیار ممنون و متشکرم از حضورتان .

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی