سایه های بیداری

سرای دلشدگان

سایه های بیداری

سرای دلشدگان

  • ۰
  • ۰

نذر نگاه


صدای کوبۀ در بود
هراسان از خواب بیدار شدم
.
خواب میدیدم
خواب دخترکی با چشمهای ....
دخترک میرفت و هی بر میگشت
و از نیمرخ مرا می نگریست
گویا فهمید که من
محو تماشای چشمهایش شدم
سر پیچ کوچه که رسید
مکثی کرد و با اشاره انگشت
مرا به خود فرا خواند و
همزمان چشمکی زد و
بعد
از خم کوچه پیچید و رفت
دویدم بهش برسم
که .......
کوبه در دوباره به صدا در آمد
با عجله بلند شدم و
خودم را پشت در رساندم
در را که باز کردم
همان دخترک توی خواب بود
با کاسه ای توی دستش
کاسه را به طرفم گرفت و گفت
:
برای شماست
نگاه کردم
یک کاسه پر از یاس
سالهاست که من
 از کسی نذری قبول نمیکنم
نذر نگاه دخترک
قبول شد
نزد خدای عشق

  • ۹۷/۰۸/۰۲
  • سایه های بیداری

نظرات (۲)

عالی :)
  • سایه بیداری
  • سپاس از حضورتان . 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی