پیامی برای یک دوست :
آنچه میگویم به قدر فهم توست
مُردم اندر حسرت فهم درست
مولانا
انسانها هر کدام برای خود آرمان و عقیده ای دارند .
البته کلام رایج در این مورد این است
که عقیدۀ هر کس برای خود محترم است .
اما من سالهاست که این جملۀ بی معنی و پوچ را
عاری از هر گونه عقلانیت و اندیشه ورزی میدانم .
که اگر این چنین بود ،
عقیدۀ داعش و طالبان و نازیسم و فاشیسم و
کلیسای قرون وسطی و .... نیز می بایست محترم می بود ،
که نیست .
نه تنها عقیده های این چنینی محترم نیست ،
بلکه دارندگان این عقاید نیز نه قابل احترام هستند
و نه جزو دستۀ انسانها .
اگر اولین عقیدۀ بشر از بدو خلقت محترم می بود ،
همۀ بشریت با همان آرمان و عقیدۀ اولیۀ غار نشینی
به زندگی خود ادامه میداد
و هرگز هیچ تکثری در اندیشه و آرمان بشری به وجود نمی آمد .
نه ادیان مختلف از دل آسمان استخراج میشد
و نه مکتبهای زمینی همچون قارچهای خودرو سر از خاک میزد .
اما با وجود همۀ تکثرها در آرمانها و اندیشه ها ، هیچ اندیشه و آرمانی را ندیدم که سوپر مارکتی برای آورندگان آن نباشد و برای تحقیر و تحمیق گله های بشری اختراع نشده باشد .
شتشوی مغزی هر چند که معمولا از بیرون از مغزها آغاز
می شود اما من هرگز گناه آن را پای شتشو دهندگان مغزها
ننوشته و نمی نویسم .
بلکه تمامی عواقب آن را به حساب مغز شتشو شده می گذارم .
چرا که مغز شتشو شده نشان میدهد که کاملا بی مغز و
بی عقل است .
وگرنه این چنین گوسفندوار دنباله رو چوپان نمیشد .
در هر حال نمیخواهم بیش از این وقت شما را بگیرم .
من و شما هرگز از نظر آرمانی ،
هیچ نقطۀ اشتراکی نخواهیم یافت .
زیرا که شما در سرزمین شتشو سیر میکنید
و من در حسرت فهم درست .
یکشنبه 8 مهر 1397
- ۹۷/۰۷/۰۸