سایه های بیداری

سرای دلشدگان

سایه های بیداری

سرای دلشدگان

  • ۰
  • ۰

خِنگ منم

خِنگ منم ، خواب منم ، این دل پر درد مرا

ای مَلِک آن تخت تو را ، تختۀ این نَرد مرا

دیوان شمس - مولانا . با اندکی دستبرد

 

خدا هیچ بنده ای را خنگ نکنه .

می پرسید چرا ؟

الان عرض میکنم خدمت مبارکتان : حدود 3200 سال است که با کامپیوتر کار میکنم . همین اول کلام گفته باشم که از گوشی متنفرم . با اینکه کلکسوینی از گوشی های مدل بالا و پایین دارم ، اما به همان گوشی سامسونگ کوچولوی ناز 3000 سال پیش اکتفا فرموده و به غیر از اون هیچ گوشی کوفتی را قبول ندارم .

داشتم عرض میکردم :

پس از 32 قرن همزیستی مسالمت آمیز با کامپیوتر ، هنوز ساده ترین کاربردهای آن را بلد نیستم . مثلا همین داستانی که امروز پیش آمد . برای دیدن برخی تصاویر هنری عزیزی ، با خودم تصمیم گرفتم که برنامۀ اینستاگرام مبارک را بر روی کامپیوتر پیر نازنینم نصب کنم . نه دیگه . اینقدر هم خنگ نیستم . اول قند شکن را ( بخوانید فیلتر شکن ) فعال فرمودیم . همینکه چشمک و علامت فعال را دریافت فرمودیم ، رفتیم روی گوگول خان تا برنامۀ اینستا را بر روی رفیق پیرمان ذخیره و نصب کنیم . با اینکه هزارها بار اتفاق افتاده که پسورد فایل ( معادل فارسی اش را نمیدانم ) با کپی پیست بر روی نصب اجرا نمی شود ، لذا از آنجا که خنگ تشریف داریم ، یکی دو ساعت همینطوری زحمتها به جان خریدیم و از ما کپی پیست پسورد فایل و از برنامۀ هنوز نصب نشده انکار و پس زدن ، تا اینکه با خودم گفتم : آخه خنگ خدا ! یه زحمتی به خودت بده و متن این خطایی که هی روی صفحه آشکار می شود بخوان . و از آنجا که خیلی هم با هوش تشریف داریم ، بالاخره پس از دو ساعت دریافتیم که آن مادر به خطا ، می فرماید که : پسورد را تایپ کن خنگ خدا . هی کپی پیست نکن .

بس که بچۀ حرف گوش کنی هستیم ، ما هم آخرش کردیم . حواست کجاست منحرف ؟ تایپ کردیم . و اینجا بود که دریافتیم می بایست سر فرصت به دانشگاه مراجعه و به عنوان استاد آی تی و یا حداقل استاد نرم افزار در دانشگاه ، کرسی مناسبی برای خودمان دست و پا کنیم . که البته دو حُسن دارد . یکی اینکه بر روی آن می نشینیم و تدریس می فرماییم و دیگر اینکه زمستانها می رویم زیرش ، گرم می شویم .

از این قسمت ماجرا که عبور فرمودیم ، رسیدیم به آنجا که یه صفحۀ عجیب و غریبی باز شد و از من نابغه درخواست کرد که یه سری اسراری که منصور حلاج هویدا نکرده بود ، ما آنها را روی اون صفحه هویدا کنیم . از یوزورنیم گرفته تا باز هم پسورد . این یو زور نیم هم عالمی دارد برای خود . یعنی وقتی ترجمه کردم دیدم عالمی دارد و گرنه قبلش آگاه نبودیم به خدا . یو که به معنی شما ، یعنی همان من محترم . زور هم که معنی نمی خواهد ، همان زور خودمان است . می ماند اون قسمت آخر که همون نیم می باشد که البته به معنی نصفه و نیمه است . در کل معنی کلی می شود : نصفه زور بزن و خودکشی نکن .

ما هم نیم زوری زدیم و سوراخ ( ببخشید ) دریچۀ یارو باز شد . منظورم همان قسمت صفحه بود که دو پایش را توی یک کفش کرده بود و از ما میخواست اسرار هویدا کنیم که کردیم . و تازه اینجا فهمیدیم که باید برویم ایمیل مبارک ، و نتیجۀ فاش شدن اسرار را از آنجا پیگیری بفرمائیم . و رفتیم . اما از بخت و اقبال بد ما ، ایمیل محترم خطا می فرمودند و هی می فرمودند : پسورد اشتباه است .

خدائیش دیگه داشت حوصله و صبرم در صبردانم میجوشید . حالا پسورد از کجا پیدا کنیم ؟ نیم ساعتی صبوری فرمودیم و مثل ارشمیدس که ... لخت از حمام به بیرون دویده بود ، ما هم با پیژامه از روی صندلی به هوا پریدیم و گفتیم : یافتم یافتم یافتم ... و اینگونه بود که گوشی را برداشتیم و به جد پدر جدمان در دوزخ زنگ زدیم و از ایشان پرسیدیم که : شما پسورد ایمیل بنده را به خاطر دارید آیا ؟ و گور به گور شده که فکر میکنم از همانجا هر روز ایمیل ما را باز می فرمودند و تمام عاشقانه های ما را به سرقت می بردند ، مثل بلبل ، پسورد ما را پشت گوشی چهچه زدند . و اینگونه بود که ما وارد ایمیل مبارک شدیم .

راستش دیگه خسته شدم . بقیه اش هم بماند برای یه وقت دیگه . الان فقط همین را عرض کنم که پس از شش ساعت تقلا ، به جای اینستا ، رسیدم به یک صفحۀ مشکی که رویش نوشته : سایه های بیداری ! بمیری خنگ خدا

هیچی دیگه . هنوز اینستا ندارم

امروز چندمِ چندم بود راستی ؟

آها ! پنجشنبه 7 فروردین 99

( این دو تا 9 هم داستان شگفت انگیزی دارد که بعدا تعریف میکنم برایتان )

  • ۰۰/۰۴/۱۵
  • سایه های بیداری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی