سایه های بیداری

سرای دلشدگان

سایه های بیداری

سرای دلشدگان

  • ۰
  • ۰

ماه شب

ماه شب

 

ای کاش که از کوچۀ ما هم گذری داشت

آن ماه که هر شب خبر از رهگذری داشت

 

مستانه خرامید و شد از محضر دیدار

هر چند که در خانه ، دلِ محتضری داشت

 

رفت از نظر ساقی دیوانه پرستش

آن شب که به پیمانۀ جانان نظری داشت

 

خود ! سر زده آمد ، به همان روز نخستین

شیرین شِکر و شهرت شیدا خزری داشت

 

گفت آمده ام جان دهم از نرگس غوغا

بیچاره دلم ! گفت که یغما نظری داشت

 

من ماندم و هِیهای دل و عکس رخ یار

از بس به سفرهای خیالم حذری داشت

 

گفتم که بیا عشق به زینت دهمت باز

گفتا که کجا او طلب سیم و زری داشت ؟

 

ترتیب مدارا چو سر آمد ز صبوری

با سایه عجب قصۀ پر ضَرب و ضَری داشت

 

آدینه – 27 آبان 401

پ . ن : خزر : زیبا و با طراوت – فتّان – دختری که عشوه های زیرکانه کند .

حذر : اجتناب – پرهیز – دوری - بیم – هراس

ضَر : سختی – بد حالی

  • ۰۱/۰۸/۲۷
  • سایه های بیداری

نظرات (۱)

بسیار زیبا

پاسخ:
سپاس از دیدۀ زیبا بین شما .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی