وصف حال دلبران

وصف حال دلبران را

در میان خاطرات انباشتیم

 

« یاد ایامی که » ها را

همچو بیرق بر کلات افراشتیم

 

در سراب دور پیداهای خویش

تشنه لب چون هاجری

 

خود ندانستیم و خود را

سنگ صبر کائنات انگاشتیم

 

یکشنبه 30 مرداد 401

الهۀ عشق

 

الهۀ عشق

تا کنون آیا شده ، یک نفر جانت شود ؟

یا دلیل گفتن : « ای من به قربانت » شود ؟

 

با سلامش ، عطر معراج آید از لبهای او ؟

یا چو نامش ، مقتدای دین و ایمانت شود ؟

27 آبان 1400

فریب

فریب

 

ندا آمد که او را سیب دادیم

فریب آدمی ترتیب دادیم

 

نهان با یک مَلَک هم ، شید کردیم

فریبی را فریبا ، زیب دادیم

 

سه شنبه 8 تیر 1400

باده ها

ساده تر از ساده ای بر در و همسایه ها

بی تو ندانی چه رفت ، بر  سر  و  هم  سایه ها

 

ساغر و پیمانه هم ، رشک بَرَد بر رُخَت

هیچ تو را گفتمت ، مست کنی باده ها ؟

 

سه شنبه 13 اسفند 98

بوسه

 

به یاد عزیزی که روزی از در درآمد 

و شوقی عظیم بر جان بی جانم نهاد

 

و این بداهه تنها دارایی من :  

 

یک فرصت دیگر آمد از راه

آن یوسف جان در آمد از چاه

 

خاور به طرب نشسته از شمس

زانجا که سفر ببسته از امس

 

برخیز و بکش تو پرده ها را

هم بستر خود کن آن سما را

 

اکنون که بر آمده نگاهش

یک بوسه بزن به روی ماهش

 

سه شنبه 14 شهریور 96

 

 

 

تقدیمی به وبلاگ بزرگواری

داشتم وبگردی میکردم که رسیدم به این وبلاگ : 

http://khomaremasti.blog.ir/1397/08/18/water-lily 

مطلبی زیبا و دلنشین و ارزنده مرقوم فرموده بودند 

که بنده را ترغیب به زیاده گویی نمود 

و حاصل این شد : 

دردانه ها را وا منه از شیشۀ عمرت بسی

نیلوفرانه کی رسد نیلوفری در بی کسی ؟

برخیز و مهمانش بکن یک بوسۀ بی انتها

پیش از افول خواب خوش ، بر انتهایی خوش رسی

شوق این دم : 

جمعه 18 آبان 97  

نگاه دلبری

 

 

 

 

 

 

 

سرای آرزوی من ار چه ندید نیلوفری  
 

یه یاس خویشم آرزو کنم ، نگاه دلبری

پنجشنبه 12 اسفند 95

 

 

 

قفس

پشت به محرابم اگر زائر مهرم

عمریست که در حیطۀ این ساحر و سحرم

 

خورشید کجا در قفسی گنجد و من نیز

یک روز بر آیم که از این خواب گران خیز

 

شنبه 26 مرداد 97

سیزده بوسه

سیزده بوسه

بگذارید گره بر دل یارم بزنم

سیزده بوسه به رخسار نگارم بزنم

باز هم من گره سبزۀ کویش باشم

باز هم بستۀ آن حلقۀ مویش باشم

فراموش کردم تاریخ ثبت بزنم

کوی دل

کوی دل

 

ترک هر افسانه گفتم ، غم نیامد سوی دل

جز فسون عشق او .......

ویرانه ای شد کوی دل

 

سه شنبه اول خرداد 97