سایه های بیداری

سرای دلشدگان

سایه های بیداری

سرای دلشدگان

۱ مطلب در شهریور ۱۴۰۱ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

باز الهۀ عشق

راستش قبلا یک بار دو بیت از این غزل را با همین نام ، همینجا در بیان نوشته ام .

اما حیفم آمد که کامل آن را ننویسم .

اینقدر برام مهم بود نوشتن این غزل در اینجا

که مجبور شدم ، داستان خداحافظی از فضای مجازی را نقض کنم .

نه اینکه شعر برام مهم باشه ( که هست )

بلکه به این دلیل که خاص در مورد عزیزی سروده ام که برایم بسیار عزیز است .

وقتی میگویم : بسیار

منظورم این است که نهایتی در آن نیست .

عزیزترین عزیز من است .

حتما خواهد آمد و خواهد دید و خواهد خواند

و میدانم که چه خواهد گفت :

« آقا ! اینقدر چاخان تحویلم نده »

و راستش

شوق دیدن همین جمله است که بر اشتیاقم افزود .

.

.

 

الهۀ عشق

 

تا کنون آیا شده ، یک نفر جانت شود ؟

یا دلیل گفتن : « ای من به قربانت » شود ؟

 

ور بساید چهره اش ، بر برکۀ خاموش تو

دامنش گیری که هر شب ، ماه تابانت شود ؟

 

لاله رویی از کویر خشک تندی های هور

در چمن زاران کویت ، سرو سامانت شود ؟

 

در خیالش همچو قطره ، رقصِ بارانی کند

شد که بر بام خیالت ، بزم بارانت شود ؟

 

تا به دیدارت شتابد از پس هجران و درد

صید حجمِ حلقۀ آغوشِ دستانت شود ؟

 

من نجوید ، من نپوید ، جز میان چشم تو

غرقه گردی در نگاهش ، نور چشمانت شود ؟

 

با سلامش ، عطر معراج آید از لبهای او

یا چو نامش ، مقتدای دین و ایمانت شود ؟

 

اشک شوقش گر ببارد در زمین سینه ات

قطره های قوی چشمش ، گوی چوگانت شود ؟

 

رود خوش پیچیده در گلدستۀ شهلای او

همچو پژواکی ز کوهی ، شور پنهانت شود ؟

 

کودکی باشد به ایام جوانی پیش تو

نازنینی در کلاس کودکستانت شود ؟

 

پنجشنبه 9 آذر 400

 

پ . ن :

اولا این شعر برای تبریک تولد سروده شده .

دوما بیت آخر ، طنزی در مهر بی نهایت به اوست به دلیل فاصلۀ سنی .

سوما حرف اول هر بیت را که کنار هم بچینی ، میشود رمز غزل .

چهارما پنج بیت از انتهای غزل حذف شد تا نام ایشان آشکار نگردد

که می دانم دلخواه ایشان نیست .

پنجم و ششم هم سانسور شد

هفتم را هم خودش بهتر میداند . heart

 

 

 

  • سایه های بیداری