سایه های بیداری

سرای دلشدگان

سایه های بیداری

سرای دلشدگان

۷ مطلب با موضوع «شوق دم» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

پاسخ کوه

ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی

دردیست در این سینه که همزاد جهان است

 

از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند

یا رب چقدر فاصلۀ دست و زبان است

 

خون می چکد از دیده در این کنج صبوری

این صبر که من میکنم افشردن جان است

زنده یاد هوشنگ ابتهاج

 

 

پاسخ کوه :

آری تو اگر همچو من هر روز شنیدی

کآن درد نه در سینه که در غار ، نهان است

 

گویند از این دست سخنها و نپرسند

آنجا که در پرده سخن ، نیش ! عیان است

 

اینجا که ز هر گوشۀ چشمی ، به هر سوی

صد چشمۀ خونبار ، سراسیمه روان است

شوق دم یکشنیه 30 مرداد 401

  • سایه های بیداری
  • ۰
  • ۰

نگاه آفِتـــــاب

نگاه آفِتـــــاب

 

جویباری بودم اندر پیچ و تاب

واله ای افتاده در خاک عتاب

جان گرفتم از نگاه آفِـــــــــتاب

شوق دریا دارم اینک در شتاب

 

شوق دم ( در پاسخ بزرگواری )

سحرگاه یکشنبه 30 مرداد 401

  • سایه های بیداری
  • ۰
  • ۰

کوی لیلی

کوی لیلی

 

نشسته بر باد سلامتم کنون

نه چون سلیمان و قصه های جنون

 

هزار سلام ز کوی لیلی ام رسید

به بال نسیم و ، نوای ارغنون

 

شوق دم

عصر آدینه 28 مرداد 401

  • سایه های بیداری
  • ۰
  • ۰

آنم باشی

آنم باشی

 

پیدا تر از آنی که نهانم باشی

باز آ که دگر بار همانم باشی

 

صد بار بگفتم که نرو ، باز برفتی

من آنم اگر باز تو آنم باشی

 

شوق دم

یکشنبه 23 مرداد

  • سایه های بیداری
  • ۱
  • ۰

لوح تقدیر

لوح تقدیر

 

داده ها را داور آنجا می سرشت

هر چه هستم ، لوح تقدیرم نوشت

 

گر چه من در حسرت تغییر آن

برنتابد لیکن این دوزخ ، بهشت

 

جمعه 12 مهر 98

  • سایه های بیداری
  • ۱
  • ۰

ساقی پوشیده ردا

نذر کردم گر از این غم به در آیم روزی

تا در میکده شادان و غزل خوان بروم

حافظ

 

حافظ این نذر تو مقبول نیفتد به خدا

خاک آن میکده افتاده از این خاک جدا

 

این همه گند که بر سیرت محراب زدند

محو شد میکده و ساقی پوشیده ردا

 

یکشنبه 12 اسفند 97

  • سایه های بیداری
  • ۰
  • ۰

خوش روی ها

ناگهان می آید از آن سوی ها

یک نفر از وادی خوش روی ها

با خیال بی دریغش چون کنم ؟

در کمند و حلقۀ آن موی ها

شوق این دم :

سحرگاه شنبه 23 تیر ماه 97


  • سایه های بیداری