سایه های بیداری

سرای دلشدگان

سایه های بیداری

سرای دلشدگان

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

ما آمدیم

 

ما آمدیم

 

 

چون برای آمدن ساخته شدیم

 

 

یک وقتهایی هم هست ، می آئیم که بسازیم

 

 

چه چیزی را !!! خودمان هم نمیدانیم

 

 

همیشه همان ساختار قبلی را نیز ویران میکنیم

 

 

چون ما را از همان اول برای تداوم ویرانی ساخته اند

 

 

آن سیب هم بهانه ای بیش نبود

 

 

وگرنه ذقوم هم بود می خوردیم  

 

 

چون سناریو همین بود

 

 

و دیالوگ همان است که کارگردان به دستمان داده

 

 

جرأت نداریم ، دیالوگی دیگر بگوییم  

 

 

در جا نقشمان را باز می ستاند .

 

 

چه فرقی میکند ؟

 

 

ما نگویم دیگران خواهند گفت

 

 

پس بهتر است نقشمان را خوب بازی کنیم

 

 

دستمزد خوبی هم میدهند

 

 

دخترکانی خوب روی .....

 

 

جمعه 20 مهر 97

 

 

 

  • سایه های بیداری
  • ۰
  • ۰

رنگ سبز

جایگزینی یک اندیشۀ سالم در یک مغز خالی و بدون آلایش ،

به مراتب راحت تر از جایگزینی همان اندیشه در یک مغز مسموم

و پر از اوهام  می باشد .

پذیرش یک تفکر و اندیشۀ درست ، مستلزم باز نمودن پنجره ای به

سوی دانایی می باشد .

اما اگر تمامی روزنه ها را ، خود به دست خویشتن مسدود کنیم ،

بی شک در باتلاق نادانی مطلق فرو خواهیم رفت .

و هر چقدر بیشتر در این باتلاق دست و پا بزنیم ،

فزونتر فرو خواهیم رفت .

احتمالا یک روز با استخوان مردگان و فسیلهای بی ارزش بازی

خواهیم نمود و فردا روز سراغ رنگهایی خواهیم رفت

که در مسیر زمان آلوده شده اند .

که رنگ « سبز » یکی از همین رنگهاست .

در جهان هستی هیچ حقیقتی وجود ندارد .

زیرا که جهان هستی همواره در حال حرکت و عبور و گذر است

و حقیقت اما در ذات خویش ثابت .

و یک ثابت ، هرگز در یک متغیر دائم نگنجد .

اما واقعیت بر خلاف حقیقت ، یک متغیر و در حال گذر و حرکت  

می باشد و می تواند در هر رنگ و نقشی و در هر مکان و زمانی

بگنجد . زیرا که ماهیت واقعیت با دید و نگاه ما ساخته میشود و چون

نگاه ما همواره متغیر است ، این نگاه ماست که به واقعیت ، ماهیت

می بخشد .

و از آنجا که وسعت دید ما همواره محدود به دانایی ماست ،

ماهیتی که برای واقعیتهای زندگی خویش می سازیم

و آنها را واقعی میدانیم ،

در حقیقت تناسبی غلط از صفر و یک و حروفی است

که در کنار هم قرار می دهیم .

یک رنگ آبی که با چهار صفر و دو ( f ) ساخته شود

نه رنگ آبی واقعی است و نه رنگ مطلوب و دلخواه من .

رنگ آبی آسمان و رنگ آبی دریا ، تنها رنگ واقعی آبی است که من

می شناسم و مورد دلخواهم است . زیرا در همۀ نقاط جهان و با هر

دید و نگاهی ، آبی است . آبی واقعی . و فقط در همین نقطه است

که می توان نظریۀ بالا را ترمیم نمود . به شرطی که دریا و آسمان را

در تاریکی شب ننگریم .

رنگ سبز نیز همینطور . رنگ سبز محبوب من ، رنگ تمامی جنگلهای

زمین است . رنگ سبز واقعی .

اما همین رنگ سبز ، اگر پیراهن و شلواری به تن تو باشد

یک رنگ کذایی و بیخود است .

پس بیخود دل به این رنگهای کذایی نبند

که نه واقعی است و نه مطلوب .

بلکه به قول مولانا : روباه علیین است که در خم رنگ فرو رفته .

..............

به سفارش فال ، بعد از ظهر را در تنهایی سیر کردم و در خلوت خود

به همه چیز از زاویۀ جدید نگریستم .

موضوع به این شرح پیش رفت : رنگ سبز تو ، نه تنها رنگ ایده آل من

نیست ، بلکه منفورترین رنگی است که در تمام عمرم دیدم .

همین .

جمعه 13 مهر 97  


  • سایه های بیداری
  • ۰
  • ۰

فهم درست

پیامی برای یک دوست : 


آنچه میگویم به قدر فهم توست

مُردم اندر حسرت فهم درست

مولانا


انسانها هر کدام برای خود آرمان و عقیده ای دارند .

البته کلام رایج در این مورد این است 

که عقیدۀ هر کس برای خود محترم است . 

اما من سالهاست که این جملۀ بی معنی و پوچ را 

عاری از هر گونه عقلانیت و اندیشه ورزی میدانم .

که اگر این چنین بود ، 

عقیدۀ داعش و طالبان و نازیسم و فاشیسم و

کلیسای قرون وسطی و .... نیز می بایست محترم می بود ، 

که نیست .  

نه تنها عقیده های این چنینی محترم نیست ،

بلکه دارندگان این عقاید نیز نه قابل احترام هستند 

و نه جزو دستۀ انسانها .

اگر اولین عقیدۀ بشر از بدو خلقت محترم می بود ، 

همۀ بشریت با همان آرمان و عقیدۀ اولیۀ غار نشینی 

به زندگی خود ادامه میداد 

و هرگز هیچ تکثری در اندیشه و آرمان بشری به وجود نمی آمد .

نه ادیان مختلف از دل آسمان استخراج میشد

و نه مکتبهای زمینی همچون قارچهای خودرو سر از خاک میزد .

اما با وجود همۀ تکثرها در آرمانها و اندیشه ها ، هیچ اندیشه و آرمانی را ندیدم که سوپر مارکتی برای آورندگان آن نباشد و برای تحقیر و تحمیق گله های بشری اختراع نشده باشد .

شتشوی مغزی هر چند که معمولا از بیرون از مغزها آغاز 

می شود اما من هرگز گناه آن را پای شتشو دهندگان مغزها 

ننوشته و نمی نویسم . 

بلکه تمامی عواقب آن را به حساب مغز شتشو شده می گذارم . 

چرا که مغز شتشو شده نشان میدهد که کاملا بی مغز و

بی عقل است . 

وگرنه این چنین گوسفندوار دنباله رو چوپان نمیشد .

در هر حال نمیخواهم بیش از این وقت شما را بگیرم .

من و شما هرگز از نظر آرمانی ، 

هیچ نقطۀ اشتراکی نخواهیم یافت .

زیرا که شما در سرزمین شتشو سیر میکنید

و من در حسرت فهم درست .

یکشنبه 8 مهر 1397 


  • سایه های بیداری