سایه های بیداری

سرای دلشدگان

سایه های بیداری

سرای دلشدگان

۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

خطا

گفت مرا عفو نباشد به خطایم ؟؟؟

یک خبط نباید که نشاید به خط آیم ؟

در دفتر دانایی اگر خط غلط رفت

انصاف نباشد نگذاری به شط آیم

دریای عطوفت تویی و آن بط دانا

دانم که منم بط بچه ، دنبال بط آیم

 

گفتم که خطا مشک ختن را نه روا بود

این خبط نه شایستۀ آن تُرک ختا بود

آن تُرک پری چهره که ره را به خطا رفت

شایستۀ این ترک وفا بود و ، جفا بود

من نیز دل از این همه تندی بستردم

شاید که دگر بار در این سینه صفا بود .

سه شنبه 18 شهریور 93

  • سایه های بیداری
  • ۰
  • ۰

مسواک دانایی

پندار ، همانند هوایی است که تنفس میکنی .

و کردار باز دم .

اگر شب هنگام مسواک نزده باشی

سحر ، بازدمی آلوده و غیر قابل تحمل خواهی داشت

که همگان را آزرده خواهد نمود .

اندیشه و پندار نیز اگر صیقل داده نشود

و مسواک دانایی نخورد

کرداری از آن بروز خواهد نمود که بوی تعفن خواهد داد .

اینکه از انواع عطرهای خوش رایحۀ کلامی

برای دلنشین نمودن اندیشۀ نابخردانۀ خود بهره بگیری

و چنین خیال کنی که گوی توفیق در جهان دانایی افکنده ای

باید بسیار ابله باشی که انگار کنی که همگان باوری مشابه باور تو دارند .

ممکن است آن عدۀ قلیل و اندک

که شیفتۀ تخم آب پز نادانی هستند

و در ضیافت شام تو حضور دارند

و با ولع و حرص اشباع نشدنی و دو لپی آن را تناول میکنند

غافل از آن باشند

که این ، « شام آخر » آنها و تو می باشد

و سحرگاهان ،

آن تخم

بوی تعفن خواهد داد .

اما دانایان که ناظر این خیمه شب بازی ممتد هستند

خوب میدانند که تاریخ مکررا تکرار میشود

و گذشتگان در « حال » متوقف میشوند

و حالندگان ( آنان که فعلا حال میکنند )

در آینده

به همان دچار میشوند که پیشینیان شدند

و آیندگان با علم به دانش و بینش از احوال روزگار روندگان

مکررا همان مینمایند که پیشینیان و شما نمودید .

این روند همیشگی تاریخ بوده و خواهد بود .

زیرا نسیان

زشت ترین خصلتی است

که خداوند در نهاد آدمی به ودیعه گذاشته است .

جمعه 26 مرداد 97

  • سایه های بیداری
  • ۰
  • ۰

آفرینش

آفرینش ، یک شروع و آغاز از هیچ به سوی یک پایان هیچ است .

و پیدایش ، تقابل بین خالق و مخلوق میان این دو هیچ است .

اما

حاصل میان این دو هیچ

اتفاقی است به نام عشق

که عاشق و معشوق

هر دو

در انتظار و آرزوی آن اتفاقند .

22 مرداد 97

  • سایه های بیداری
  • ۰
  • ۰

نشان

گفت که من تیرم و دنبال نشانم

یک سینه نشانم بده آنجا بنشانم

 

گفتم منم آن زه که تو را راست کشانم

با منحنی قامتم اما به ره راست رسانم

 

شنبه 28 تیر 93

  • سایه های بیداری
  • ۰
  • ۰

افسانه

قصه ها را دوست میدارم

شنیدم که افسانه ای

آمدم بخوانمت .....

  • سایه های بیداری
  • ۰
  • ۰

صدف

گفت تو در سینه نداری هدف

ورنه چو من دُر بُدی اندر صدف

 

گفتم اگر دُرّی و زیبا گُهَر

هِمّت دریای من است این هنر

 

پنجشنبه 26 تیر ماه 93

  • سایه های بیداری