سایه های بیداری

سرای دلشدگان

سایه های بیداری

سرای دلشدگان

۱ مطلب در بهمن ۱۴۰۲ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

رخم را بوسه ده

رخم را بوسه ده

 

چشم که باز کردم ، 

اولین چیزی که دیدم

کیسه ای پلاستیکی بود 

که بر دار شده بود 

با شیلنگی باریک 

متصل به ساعدم . 

و بعد دردی عظیم در تمام بدنم . 

گویی که کتکی مفصل

از تمام کسانی که در طول عمرم دیده ام ،

نوش جان فرموده باشم . 

و خداوند مسکن را آفرید . 

چه ایرادی دارد با این احوالم ،

هنوز هم نیش قلم طنزم

به کمک مسکن‌های قوی فعال باشد ؟ 

 

پرستار موبلند و خوش خنده 

که نیمی از موهای بافته شده اش 

تحریم‌های دینی را دور زده 

و خارج از حریم بهشت جولان میدهد 

گفت : فقط پنج دقیقه فرصت داری .

بر می گردم گوشی را میگیرم 

 

پنج دقیقه ام تمام شده . 

مهربانانه نگاهم میکند 

چشم

این یه بیت را بنویسم 

دیگه تمام . 

 

چو بر گورم بخواهی بوسه دادن 

رخم را بوسه ده ، اکنون همانیم ...

  • سایه های بیداری