منظومۀ « سین »
ساده ترین ثنای من
سنای آن دو چشم توست
سزا نباشد این سروش
سوی تو بی اثر شود
سَواد شب گریزد از
سرور روی ماه تو
سَریر هر دو چشم من
سرای آن سَمَر شود
ساز من امشب از ثَری
سوت نرو نرو زند
سوگ تو از ورای عرش
سوگلی نظر شود
سَحَر که میرسی ز راه
سَمَن ندا دهد که آه
سوسنی از خَتا رسید
ساحِر و جلوه گر شود
ساقی جام و جان من !!!
سرود خُم اذان من
سَحَر اقامه ای کنم
ساغر پر گهر شود
سیطرۀ تو چون رسید
سر آمد اعتدال من
سوز دگر چه میزنی ؟
ساز مرا شرر شود ؟
ساقۀ پیوند تو را
سینۀ جان نشانده ام
سنبل دلنشین من
سَرمَد باغ و بَر شود
سَمَن بَر یگانه با
سَمَند سرکش وفا
سَزَد که با خیال ما
ساری و همسفر شود
ساکن کوی تو منم
سخت بود که بی تو باز
سکوت این سرای دل
سمفونی سفر شود
ساتی با وفای من
سرزنشت نمیکنم
سراغ آتشی روی
سوزد و بی ثمر شود
12 دی ماه 95
- ۹۷/۰۳/۲۷