سایه های بیداری

سرای دلشدگان

سایه های بیداری

سرای دلشدگان

  • ۰
  • ۰

کوچه

کوچه

 

باز من

باز « او »

 

- هان !!!

- کجا ؟

 

هیچ !

میروم .....

میروم تا بگذرم از کوچه ای

کوچۀ شیدایی پروانه ای

 

- وای !

- باز هم پروانه ای شیدا شده ؟

- عشق باز هم

- در میان کوچه ها پیدا شده ؟

 

آری آری

باز هم در کوچۀ عشق « مشیری »

لحظه ها احیا شده

لحظۀ دیدار باران

با نم چشمان یاران

اینک آنجا اینک آنجا

رقص پا بر پا شده

 

- من هم !

- من هم می آیم آنجا

- میروی تنها کجا ؟

- می بری با خود مرا ؟

 

برخیز ...

برخیز گیوه های نرم رفتن را بپوش

شیوه های گرم گفتن را بکوش

 

- بَه بَه !!!

- بَه بَه !!!

- تو نشان کوچه را داری هنوز ؟

- تو به آن کوچه وفاداری هنوز ؟

 

وای بر تو !

وای بر تو !

از خَم پشتم

نمی بینی نشان هر خَم آن کوچه را ؟

گفته و ناگفته های بیقرار دیده را ؟

 

- من چه میدانم نشان کوچه را

- آتش و خاکستر و پروانه را 

- باز هم با من بگو از گفته ها و ناگفته ها

- تا بر آید خام جانم در دیار پخته ها

- یا مرا با خود ببر در کوچۀ پیوند خویش

- یا دلم را شاد کن با غنچۀ لبخند خویش

 

سالها پیش

سالها پیش

سایۀ سرو نگاری

سایۀ جانم به سویی می کشید

سینه خیز سایه ام را

سوی کوی خوب رویی می کشید

سرفراز از شوق سینه

ساکت و آرام و سنگین

سایه نیز انگار خود را

سر به دامان نگار

سیمگونی می کشید

 

رفتم و رفتم

رفتم و رفتم تمام کوچه را پیجوی او

روی خود شستم به آب آبروی جوی او

رنگ و رویم ، رنگ شیدایی گرفت

راه و رسم و انگ پیدایی گرفت

رفت پیدایی ز من

رفتار و کردارم شکست

روح سرگشته ز جانم پر کشید و

نزد دلدارم نشست

 

بعد از آن

بعد از آن ، آن کوچه شد خلوتگه دلدادگی

آشنای آشناییهای ما در سادگی

من غریق هر نگاه آشنای او شدم

پا به پا با هر نگاهش ، پا به پای او شدم

 

خشت خشت کوچه را با پرسه های هر شبم

می شمردم در ردیف و دسته های تنگ هم

شوق شوق خشتها ، آغوش تنگ کوچه بود

هر ردیف روی هم ، ایماگری از بوسه بود

 

رفت اما !

رفت اما !

در میان حیرت خاموش من

از میان حسرت آغوش من

کاش من هم

کاش من هم

چون کبوتر می نشستم بر لب بام فراق

همچو آهویی میان دشت آوای عراق

یا به سنگی میزدی بال و پرم

یا که صیدت میشد این جان و تنم

 

- من هم

- من هم

- « بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه که بودم »

 

پنجشنبه 11 مهر 92

  • ۹۷/۰۴/۱۴
  • سایه های بیداری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی