سحر
تاب روی سحر امروز به آذین آمد
دیده بگشا که زمین را به چه آیین آمد
وصف خورشید رخش بود و نظر بازی ما
آسمان غرق سرور ، عرصۀ شاهین آمد
لاله ساغر به کف و سر به گریبان از شرم
نرگس مست سحر با می نوشین آمد
داده بر خندۀ شمع طربم رنگ خیال
همچو پروانه به رویای خیالین آمد
تار و پودی چنین دلکش و پر نقش و نگار
پردۀ صنع فلک ، سرو نگارین آمد
مژده ای خاک سِتَروَن ، مژه ای بر هم زن
تا ببینی که مَه از بام به پایین آمد
« بده ای خلوتی نافه گشا ، مژدۀ وصل
که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد »
ارغنون جامه دران سر زلف سیَهَش
ارغوانین شفق و دلبر سیمین آمد
راز بوسه ز لب تیشه ، بپرس از کوهی
خنده بر لب به تماشاگه شیرین آمد
کم اگر گفت نسیم از رخ زیبای سحر
این از آن شد که به تاخیر به بالین آمد
پ . ن از آرشیو سروده ها . به مناسبت تولدی .
حروف اول هر بیت در کنار هم ، اشاره به همین است .
- ۹۷/۰۴/۲۷