پارادوکس 1
بابا طاهر را که می شناسید ؟
واقعاً ؟ می شناسید ؟ چه جالب !
گویا خوانندگان و مخاطبین ما ، از مخاطبین اون خبرنگار صدا و سیما که در خیابان خواجه عبدالله انصاری ، خودش را کشت تا یک نفر آدرس دقیقی از این خواجه بدهد ، باهوش تر و به مراتب اولاترند .
آخه بندۀ خدا آخر سر هم دست از پا درازتر با گروه فیلمبردار و صدا و دوربین و همۀ کوفت و زهرمارش ، بدون نتیجه ، راهی رسانۀ ملی شد . بماند که من آخرش نفهمیدم چرا همۀ « ملی » ها از همه جا حذف شد و فقط رسانۀ ملی و کفش ملی باقی ماند . لابد حکمتی هست دیگه .
داشتم عرض میکردم .
میدانستید این بابا طاهر ما یک « پارادوکس » کامل هست ؟
نمیدانستید ؟ خب الان بدانید . چه عیبی دارد که آدم بداند که نمیداند .
پارادوکس چیه ؟ والا منم مثل شما بیخبرم . ولی احتمالا نوعی بازی شبیه « نهنگ آبی » هست که یه نفر سوم خرداد هفتاد و شش آن را اختراع فرمودند .
چرا روزۀ شک دار بگیریم اصلا ؟ که بعدش بشینیم شونصد صفحه رساله بخوانیم و ببینیم حکمش چیه ؟ کمی صبر کنید تا جَلدی بروم بپرسم و بیایم . شما شامتان را بخورید . من با « پارادوکس 2 » بر میگردم .
ها ؟ چیه ؟ سگرمه هات چرا گره خورد ؟ چطور میتونی برای مخرجیهای 2 و 3 و 16 صبر کنی ؟ اما نمیتونی برای پارادوکس 2 شکیبا باشی ؟
پنجشنبه 5 بهمن 96
- ۹۷/۰۸/۳۰