سایه های بیداری

سرای دلشدگان

سایه های بیداری

سرای دلشدگان

  • ۰
  • ۰


شغل پر در آمد

کشاورزی در شهر

سهم من از تیر برق


اول : یک فروند وانت پیکان مدل 67 می خریم .


دوم : به سراغ یکی از هم ولایتی ها در میدان تره بار میرویم که چند سالی هست مشغول رنگ کردن گنجشک می باشد .


سوم : 5 تُن هندوانۀ تاریخ مصرف گذشته را به ازاء هر کیلو 22 تومان با باز پرداخت اقساط سه ماهه ، بار وانت پیکان یک تُنی میکنیم . طوری که اگزوز ماشین در تماس با آسفالت خیابان ، سمفونی شماره 8 بتهون را بنوازد .


چهارم : ساعت 2 بعد از ظهر تابستان که همۀ مردم در حال استراحت و خواب نیمروزی می باشند ، با بلندگویی که از سر مناره مسجد محله باجناقمان به رسم امانت برداشتیم آهنگ : بِبُر بِبَر را در مایۀ شوشتری خوانده و وقتی گلویمان حسابی داغ شد در دستگاه شور ، با صدای بلند می خوانیم .


پنجم : پس از فرودی که در دستگاه شور داشتیم ، با فرازی در مایۀ بیخودی و چرت و پرت به سبک امیر تتلو ادامه داده و همچنان نعره میزنیم . 


ششم : چند دور میان محوطۀ بلوکها میزنیم و وقتی اطمینان حاصل کردیم که با آواز خر در چمن با همان سبکی که توصیف شد ، اعصاب همه را خط خطی کردیم ، ماشین را با بار کلانش ، درست در مقابل ورودی محوطۀ چند تا از مجتمع ها پارک میکنیم . طوری که ورود و خروج خودروهای اهالی ساکن آنجا نوبتی و تونل کندوانی شود . پنج تا خودرو از داخل به بیرون و پنج تا خودرو از بیرون به داخل . و حواسمان باشد به بوق و اعتراض راننده های معترض ، تره هم خرد نکنیم .

 

هفتم : دو سه تا هندوانۀ مخصوصی که از هم ولایتی متخصص گنجشک برای شیره مالیدن سر مردم گرفتیم ، از وسط نصف میکنیم و یواشکی اسپری قرمز رنگی را که قبلا از ابزار فروشی محل کش رفتیم از جیبمان در آورده و حسابی هندوانۀ قاچ شده را رنگ میکنیم .


هشتم : مقوای نوشته شده توسط پسر خوش خطمان که از شاگردان مرحوم امیرخانی که نه ، از شاگردان انشاءالله به امید خدا به زودی مرحوم امیرخان موصوف در بند پنجم می باشد ، بر روی وانت نصب میکنیم . ( توضیح : پسر دلبندمان قیمت هندوانه را روی مقوا کاملا استادانه نوشته . طوری که آخرین صفر عدد 2000 تومان ، حتی با تلسکوپ هابل نیز قابل رؤیت نیست و 200 تومان خوانده میشود ولی کلمه و عدد « 3 کیلو » از کره مریخ نیز قابل مشاهده می باشد )


نهم : از آنجایی که لازمۀ میدان تره بار ، نصفه شب راهی شدن  می باشد و از آنجایی که فرصت خوردن صبحانه نبوده و حتی ادای فریضۀ نماز را که از واجبات روزی حلال ( ؟ ) می باشد ، در میدان تره بار به جا آوردیم ، لذا سوزش معده را کاملا در پاشنۀ پا احساس میکنیم . پس یکی از هندوانه های خوشرنگ و شیرین را سر می بریم و در حالیکه حواسمان به مشتریهای وانتی آن ور خیابان می باشد و از سر خوشدلی با حداکثر خشم ، سیبیلهای مردانۀ ( ؟ ) خود را می جُویم  ، مغز هندوانه را تند تند می بلعیم و تخمهای هندوانه را طوری از دهانمان به باغچه کنار خیابان رگبار میکنیم که در منظر و ذهن عابرین در حال گذر  ، مقعد مرغ تداعی شود . و همزمان داخل جوی و کف پیاده رو و کف خیابان را نیز ، با پوست هندوانه تزئین میکنیم .


دهم : با تاریک شدن هوا و لزوم روشنایی و نور برای فروش قناریهای خوش آب و رنگ ، فورا سیم سیاری را که از قبل آماده نمودیم و یک سر آن لامپ 1000 وات و یک سر دیگر به صورت دو رشته سیم لخت شده می باشد به نزدیک ترین تیر برق موجود وصل میکنیم و بدین ترتیب روشنایی مورد نیاز را فراهم میکنیم .


10 + 1 = از آنجایی که ما عاشق حرفها و اصطلاحات عجیب و غریب مثل 5 + 1 می باشیم  آخرین بند را مزین کردیم به همین علاقه و به جای نوشتن 11 نوشتیم 10 + 1 : در صورتی که در فصل زمستان مبادرت به دست فروشی کردیم ، بهتر است از طریق فروش  سیب زمینی و پیاز ، امرار معاش کنیم . فقط حواسمان باشد

 

در فصل زمستان وانت خود را جایی پارک کنیم که حتما دار و درخت زیادی داشته باشد تا بتوانیم با شکستن درختان و آتش زدن آنها ، خود را حسابی گرم کنیم .


نتیجۀ اخباری : بلندگوی دزدی ، بهتر از بلندگوی خریداری شده عمل میکند .


نتیجۀ اشجاری : شهرداری و خدمات شهری ، درختهای کنار خیابان را برای ما ، دست فروشها کاشته تا با شکستن و آتش زدن آنها در زمستان ، خدایی ناکرده سرما نخوریم . 


نتیجۀ انفجاری : تیر برقها و و چراغهای روشنایی تعبیه شده توسط اداره برق از پول مالیات ما زحمتکشان دست فروش خریداری شده و هر وقت و هر جا که دلمان بخواهد ، میتوانیم هم از امکانات آن بهره بگیریم        ( مانند برق حلال برای روشنایی و نور پردازی و فروش قناری هایمان ) و هم با اتصال دادن و منفجر کردن ترانسفورموتورهای کاهنده و افزاینده ، ما نیز سهمی در مشارکت عمومی داشته باشیم . ( اجر ما عندالله )


نتیجۀ افتخاری : نیازی به ماندن در روستا و کاشت هندوانه و سیب زمینی و پیاز نیست . می توانیم در شهرها با فروش هندوانه و خوردن و دفع تخم آن به صورت مقعد مرغی در باغچه های کنار خیابان ، برای سال آینده محصول بهتر و بیشتری داشته باشیم و با افتخار تولیدات غیر نفتی خود را حتما به کشورهایی صادر کنیم که ما را آدم هم حساب نمیکنند .


دوشنبه 28 فروردین 

  • ۹۷/۰۹/۰۵
  • سایه های بیداری

نظرات (۲)

"وانت خود را جایی پارک کنیم که حتما دار و درخت زیادی داشته باشد تا بتوانیم با شکستن درختان و آتش زدن آنها ، خود را حسابی گرم کنیم"

استاد، اگر خاطرتون باشه، این رو برای من تعریف می‌کردید و من میدیدم که چقدر حرص می‌خورید.
دست‌نوشته های شما بسیار خواندنی و دل‌نشین هستند. (این اولیه که دارم میخونم!)
  • سایه بیداری
  • با سلام و عرض ادب و ارادت محضر شما عزیز گرامی . 
    لطف و عنایت شما همواره شامل حال بنده بوده و هست . 
    سپاسگزارم از حضورتان . 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی