سایه های بیداری

سرای دلشدگان

سایه های بیداری

سرای دلشدگان

  • ۰
  • ۰

برو بمیر

 

با خودم عهد بسته ام که وقتی سی سالم شد :

 

سیگار را ترک کنم .

 

وقتی چهل ساله شدم ، دست از معاش بردارم و مطالعه کنم .

 

وقتی پنجاه سالم شد ، ازدواج کنم .

 

وقتی شصت ساله شدم با نوه هایم بازی کنم .

 

وقتی هفتاد سالم شد ، بمیرم .

 

وقتی داستان را به یکی از دوستانم بازگو کردم ، گفت :

 

سیگار را همان بهتر که نکشی تا عهدی برای ترکش نبندی .

 

مطالعه را از چهل سالگی آغاز نمیکنند که مغز پکیده باشد .

 

پنجاه سالگی باید در جشن عروسی دخترت باشی نه خودت .

 

ازدواجت که در پنجاه سالگی باشد ، در شصت سالگی ، اولین

فرزندت همش « نه » سال دارد . البته اگر باد موافق بوزد .

 

تو به من بگو ببینم !!! این نوه ها را از کجا می آوری ؟

از دختر « نه » ساله ات ؟

 

نمی خواهد در هفتاد سالگی بمیری ، همین الان برو بمیر .

 

یهویی قانع شدم .

 

9 آذر ماه 97

 

 

 

  • ۹۷/۰۹/۲۴
  • سایه های بیداری

نظرات (۶)

:)))))
چه زیبا قانعتون کرد:)))
کلی خندیدم و البته کنار خنده درس هم گرفتم:)
زندگی همین لحظه هاست امیدوارم بتونم لحظه هامو دریابم
  • سایه بیداری
  • با سلام و احترام 
    و سپاس از حضور شما بانوی محترم . 
    امیدوارم همیشه لبتان خندان و دلتان خرم و شاد باشد . 
    چه جوابیه ی زیبایی😂😂
    پاسخ:
    دوستان لطف دارند که اینگونه نسخه می پیجند برای من 
    وگرنه :
    مرا عهدیست با « عزی » جانم که تا جان در بدن دارم 
    اگر چه لعل خاموشم ، نهانی صد سخن دارم 
    ( این از تخریب شعر حافظ ) 
    پ . ن 
    عزی = مخفف دوستانۀ عزرائیل 
    من برنامه ریزیم سه جمله بود
    درس بخونم
    ازدواج کنم
    پیر شم
    جلف شم!
    ا ببخشید شد ۴جمله
    جلف شم مجاز از این پیرزن ها که یه کوله پشتی قرمز بزارم و  با کفش های اسپرت قرمز  راه بیفتم برم کوه نوردی ! همینقدر باحال
    که فک کنم با این تعابیر خدا منو تا پیری نرسونه 
    شماهم تو این برنامه ریزیتون سن ها رو یکم بیارید پایین تر درست میشه 
    البته بجز مورد نوه دار شدن:)
    و مورد اخر که الهی صد و بیست سال عمر کنید:)
    پاسخ:
    با سلام و عرض ادب 
    سه گزینۀ پیشین را ، باور بفرمائید از دست این ناتوان کاری بر نیاید 
    اما در مورد گزینۀ چهارم 
    فقط کافیست آدرس مرقوم بفرمائید تا بنده یک کوله پشتی و یک جفت کفش 
    به همان رنگ دلخواه که آرزو فرمودید ، ابتیاع و برایتان ارسال نمایم . 
    فکر کنم بهترین هدیۀ تولدی باشد که تاکنون گرفتید . 
    ..........................
    پایین و بالا بردن سن ها دست بنده نیست .
    یک نامۀ سر گشاده برای خدا بنویسید . 
    حرف ما که در درگاه ایشان خریدار ندارد 
    اما حتم دارم که تقاضای فرشته اش ( آیه ) را اجابت میکند . 
    .....................
    یا رب تو مرا به روی لیلی 
    هر لحظه بده زیاده میلی 
    از عمر من آنچه هست بر جای 
    بستان و به عمر لیلی افزای 
    .....................
    با تشکر و سپاس از حضورتان 

    آیه بسیاااار خجالت زده میشود که بازم یادش رفت سلام کنه 
    ببخشید
    و دیگه اینکه شما لطف کنید این هدیه گرانبها رو وقتی پیر شدم بفرستید حدودا۴۰سال بعد 
    که اونموقعه مطمئنن میشود بهترین هدیه زندگیم
    چشم منم دعا میکنم 
    شماهم برای من دعا کنید:)

    پاسخ:
    این که مشکلی نیست 
    دفعۀ بعد دوبار سلام کنید به تلافی . 
    ..............................
    پس فاروق گفت : باش تا چیزی بیاورم برای تو . 
    اویس دست در گریبان کرد و دو درم بر آورد . 
    گفت من این را از اشتربانی کسب کرده ام . 
    اگر تو ضمان میکنی که من چندان بزیم که این بخورم ، آنگاه دیگر بستانم 
    تذکرةالاولیا - عطار 
    .............................
    اگر شما ضمان میکنید که من طلوع فردا را ببینم 
    چشم .  40 سال بعد برایتان می فرستم 
  • پژوهش های حقوق و ادیان (بانک صهیونیسم)
  • زیبا بود
    پاسخ:
    زیبا مشاده فرمودید

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی