سایه های بیداری

سرای دلشدگان

سایه های بیداری

سرای دلشدگان

  • ۰
  • ۰

روزنگار 6

روزنگار 6

بعد از چند روز بیماری ، احساس میکردم امروز حالم خوب شده .

و تقریباً همینطور هم بود .

اما بعد از ظهر دوباره حالم بد شد .

گاهی وقتها ،

بد بودن حال آدم ها شاید ربطی به بیماری خاصی نداشته باشد

که بتوان مثلاً با فلان آمپول یا فلان قرص مداوایش کنی .

ممکن است حال درونت به هم ریخته باشد .

فرقی نمیکند به چه دلیل .

مهم این است که احساس میکنی بودنت بیهوده است .

بیهوده نه از این جهت که اصلا به درد هیچ کاری نمیخوری .

بلکه از این جهت که احساس کنی که در رساندن برخی پیامهای

معمولی زندگی به اطرافیانت دچار ضعف شدی و نتوانستی

آنطور که شایسته و بایسته است ، آن پیام را منتقل کنی .

مثل صداقت .

وقتی در حالت عادی و بدون هیچ ترفند خاصی نتوانستی

به این مهم دست بیابی ، به نظرم بهتر است سعی بیهوده نکنی .

چون صداقتی که آلوده و آغشته به ترفند شود

اسمش دیگه صداقت نیست

بلکه نامش تحمیل کردن زوری خود به دیگران می باشد .

فکر کنم یک لیوان چایی دارچینی الان می چسبد .

البته اگر پشت بندش یک عدد « چسب رازی » نیز ببلعی .

چهارشنبه 28 آذر 97


  • ۹۷/۰۹/۲۸
  • سایه های بیداری

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی