به مناسبت تولد عزیزی
تحفه جان آورم ، زانکه تو جانی مرا
سر بنهم بی دریغ ، گر تو بخوانی مرا
وا نشود غنچه ای ، بی لب خندان تو
هم گل و هم غنچه ای ، باغ و جنانی مرا
لالۀ رنگین تویی ، عطر ریاحین تویی
من چه بگویم ز یاس ، این همه آنی مرا
دیده به هر سو کنم ، سوی نگاهم تویی
گر چه جَهان از منی ، هر دو جهانی مرا
ترس ندارم ز عمر ، در گذران دمم
لب به لبم گر نهی ، جان بدمانی مرا
من که ز تو « نگسلم » ، همچو « فروغم » تو را
گر تو ز من بگسلی ، باز همانی مرا
با همۀ غصه ها ، قصۀ باران تویی
یک شب دیگر رسید ، قصه بخوانی مرا
امشب و هر شب بیا ، در ورق قصه ها
تا تو به « زیتون » چشم ، غصه برانی مرا
رفتی از این ماجرا ، در شب بارانی ام
این همه باران به چشم ، باز برانی مرا ؟
کودک زیبای من ، اوج تمنای من !
ای تو نفسهای من ، جان و جهانی مرا
پ . ن : طبق معمول غزلهای مناسبتی ، مجموع حروف اول ابیات ، تبریک تولد است .
شنبه 7 تیر ماه 1399
- ۹۹/۰۴/۰۸
سلام و عرض ادب
فوق العاده زیباست
موفق باشید