روز آخر ، شام آخر
پس از سالها گشت و گذار در فضای مجازی ، امروز بالاخره به پایان آن رسیدم .
طی این سالها ، بیشمار کسان را رنجانده ام و بی شمار کسان ، مرا رنجانده اند .
انگشت شماری ، محبوب دل شدند و بر کسانی نیز شاید محبوب دل شدم .
و صدها موارد دیگر ، که چون بر شمرم ، سخن به درازا خواهد کشید .
پس سخن کوتاه میکنم :
دنیای مجازی ، جهان دانایی است ، اما جهان فهم نیست . دانایی آن کذایی و مدعیان دانائی اش ، عروسکهای خیمه شب بازی . درمان دردهای بیشمار آدمی ، نه این جهان ، که در جهان واقعی نهفته است و مجازی خود ، بزرگترین درد آدمیست . خصوصا در این مرز و بوم ، که دنیای مجازی در دست سه گروه است :
گروه اول ، متحجرین احمق و ریاکار و دغل که از قضا در صدر قرار دارند و مصدر همۀ امور در دستان بی کفایت آنان . و خیال میکنند ماهواره ها را نیز می توانند سوار بر شتران حجازی ، دور شنزار ایدئولوژی پوچ خویش ، طواف دهند .
گروه دوم ، وا دادگان و شیرین عقلان دل سپرده بر ماتحت گوگوشها و مایکل جکسونها و اخیرا هرزگان چینی و کره ای که نه هویتی دارند و نه اصالتی . اینان مرگ مغزی شدگان تصادف سُنّت و تکنولوژی هستند . خدایشان بیامرزد .
گروه سوم ، خیار صفتان خنثی ، که 99 درصد وزن عقلشان هواست . می آیند و میروند بی هیچ فهمی از آمدن و رفتنشان .
روزی اگر شمس تبریزی ، سه خط بر شمرد ، من امروز خط چهارم بر آن می افزایم :
خط چهارم ، یا گروه چهارم ، آنانند که آمدند و دانستند و فهمیدند و « از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردند » . اما « حرفی از جنس زمان نشنیدند » . اینان انسان بودند . انسان ...
آنچه را گفتم ، نه قدر فهم توست
مغز خر را ، کی توان با فهم شست ؟
31مرداد
- ۰۱/۰۵/۳۱
بازگشتم از سخن زیرا که نیست
در سخن معنی و در معنی سخن
جامی