ماه شب
ای کاش که از کوچۀ ما هم گذری داشت
آن ماه که هر شب خبر از رهگذری داشت
مستانه خرامید و شد از محضر دیدار
هر چند که در خانه ، دلِ محتضری داشت
رفت از نظر ساقی دیوانه پرستش
آن شب که به پیمانۀ جانان نظری داشت
خود ! سر زده آمد ، به همان روز نخستین
شیرین شِکر و شهرت شیدا خزری داشت
گفت آمده ام جان دهم از نرگس غوغا
بیچاره دلم ! گفت که یغما نظری داشت
من ماندم و هِیهای دل و عکس رخ یار
از بس به سفرهای خیالم حذری داشت
گفتم که بیا عشق به زینت دهمت باز
گفتا که کجا او طلب سیم و زری داشت ؟
ترتیب مدارا چو سر آمد ز صبوری
با سایه عجب قصۀ پر ضَرب و ضَری داشت
آدینه – 27 آبان 401
پ . ن : خزر : زیبا و با طراوت – فتّان – دختری که عشوه های زیرکانه کند .
حذر : اجتناب – پرهیز – دوری - بیم – هراس
ضَر : سختی – بد حالی
- ۰۱/۰۸/۲۷
بسیار زیبا