سایه های بیداری

سرای دلشدگان

سایه های بیداری

سرای دلشدگان

  • ۰
  • ۰

خاطرات آدمی 

کهنه های گرانبهاییست که در کنج ذهنش لانه میکند .

همانند گنجی در ویرانه ها .

مولانا اینطور می گوید . حرف من نیست . 

« گنجها همواره در ویرانه هاست ... » 

 

امشب خوابم نبرد .

دلتنگ بودم . 

دلتنگ یک همسخن 

یک مونس 

یک محبوب 

و حتی 

یک عدو 

 

رفتم سراغ انباری نوشته ها 

یا به قول ادبا : بایگانی سخن مکتوب 

با خودم گفتم خیلی وقته که مرتب سازی اساسی نکردم 

حالا که بی خوابی ناشی از دلتنگی به سرم زده 

بد نیست کمی هم گرد و خاک کنم 

 

در همین حین رسیدم بهآپلود عکس این : 

 

 

 

 

 

نمیدانم تونستم درست آپلود کنم یا نه 

چون فعلا چیزی مشاهده نمیکنم 

شاید بعد از زدن گزینۀ ( دخیره و انتشار ) آشکار بشه . 

اگر هم نشد ، بعدا از یه نفر که به این موراد وارده ، می پرسم و دوباره اجرا میکنم . 

 

یه دونه نبود 

چند تا بود 

من همین یکی را انتخاب کردم 

فکر کنم مربوط به سه چهار سال پیش باشه 

متاسفانه بر خلاف عادت همیشگی ام ، زیرش تاریخ نزدم 

 

متعلق به من نیست 

متعلق به کسی هست که تشویقش کردم به تمرین خط با قلم .

و از ایشان خواهش کردم رونوشتی از تمریناتش را برایم ارسال کند . 

لطف کردند و ارسال فرمودند . 

تمرین هر روزشان را .

چند روزی البته . 

بعدش دیگر نفرستاد . 

علتش هم این بود که از یکی از ترفندهای « فرقۀ ملامتیه » بهره جستم .

و انصافا مفید واقع شد . 

البته حتم داشتم که نتیجه دلخواه را خواهم گرفت 

ولی کمی نیز شک داشتم 

و آن « کمی » نیز رفع شد .

چون نتیجه دقیقا همان شد که پیشاپیش ، پیش بینی کرده بودم . 

 

اینکه هنوز به تمرین خط ادامه می دهند یا نه ؟ خبر ندارم .

امیدوارم که ممارست در این هنر را کنار نگذاشته باشند 

مثل کنار گذاشتن من .

من که کسی نیستم ، چیزی نیستم ، عددی نیستم 

من فقط همانند بازوی اتکای پرگار عمل میکنم 

سفت در نقطه ای فرو می روم 

و فرصت میدهم تا بازوی دیگر ( طرف مقابلم ) دایرۀ دانایی خود را به فراخور فهمش ، دور خودش بکشد . مهم نیست که بعد از کشیدن محیط دایره اش ، با من چه میکند . مهم این است که اندازۀ شعاع دایره اش و وسعت مساحت فهم و دانایی اش چقدر می شود . 

برخی ! دایره های گنده تر از فهمشان کشیدند 

و توی آن گم شدند . همانند کشاورزی که بیش از توان کشتش حرص زمین بزند و دست آخر هم نیمی از آن را نتواند کشت کند . 

برخی دایرۀ کوچکتر از وسع فهم خویش ترسیم کردند 

و در تنگنای آن مچاله شدند . همانند چاه کنی که هراس از گشادی چاه دارند که چه بسا در ژرفای اندیشه ، خاکی عظیم بر سرشان آوار شود . 

برخی نیز به تناسب جسم و روحشان به ترسیم دایره پرداختند . 

اینان نیز محطاطان معتاد به دانشند . همانند کوهنوردی که شب قبل از فتح قله که قرار است سحرگاهش به آن نایل شود ، از ترس بالا آوردن محتویات معده ، هیچ نخورند . 

انگشت شماری اما 

همان کردند که من خود کردم 

این را نخواهم گفت 

مگر با خاصان خود .

که نامحرمان مسیر ، بار امانت نتوانند کشید 

همانگونه که او نتوانست ... 

همین . 

 

 

  • ۰۱/۱۰/۲۷
  • سایه های بیداری

نظرات (۲)

زیبا بود 

پاسخ:
زیبا مشاهده فرمودید 
سپاس از حضورتان 

اینهمه فهم و زیبایی در گوشه یه وبلاگ بی نام و نشان چه می‌کند؟ 

پاسخ:
مگر تیتر مطلب را مشاهده نفرمودید ؟

گنجها ، همواره در ویرانه هاست .
سپاس از حضورتان 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی